اگر دریای دل آبی است ........تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست ....تویی معنای دنیایش
تو یعنی دسته ای گل را.....از آنسوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران.....تو یعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را....به یک پرواز بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب.......به زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر را ...ز تنهایی رها کردن
خدای آسمانها را ...به آرامی صدا کردن
تو یعنی عشق نیلوفر....همیشه مهربان بودن
تو یعنی باغی از نرگس.....تو یعنی کهکشان بودن
تو یعنی چتری از احساس ......برای قلب بارانی
تو یعنی پیک آزادی .....برای روح زندانی
تو یعنی دسته گل را ..به دست اطلسی دادن
تو یعنی در زمستانها .....به یاد پونه افتادن
اگر چه دوری از اینجا....ولی تو اوج زیبایی
کنارم هستی و هر شب....به خوابم باز می آیی
اگر هرگز نمی خوابند....دو چشم سرخ و نمناکم
اگر در فکر چشمانت ...شکسته قلب غمناکم
ولی یادم نخواهد رفت....که یاد تو هنوز اینجاست
میان سایه روشنها...دل شیدای من تنهاست
نباید زود می رفتی....و از دل کوچ می کردی
افقها منتظر ماندند ....که از این راه بر گردی
اگر یک آسمان دل را....به قصد عشق بردارم
میان مهر و زیبایی تو را من دوست می دارم
(تقدیم به کسی که خیلی دوسش دارم ولی هیچوقت نمیتونم بهش بگم)
برچسبها:
زیور به خود مبند که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت
در این بهار تازه که گلها شکفتهاند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جام دگر بنوش که شیدا ببینمت
بگذشت در فراق تو شبهای بیشمار
هر شب در این امید که فردا ببینمت
نازم به بینیازیت ای شوخ سنگدل
هرگز نشد که اسیر تمنا ببینمت
منتپذیر قهر و عتاب توام ولی
میخواستم که بهتر از اینها ببینمت
تقدیم به دریا
برچسبها: